به گزارش بیداربورس، مریم محبی با انتشار مطلبی با عنوان "فرصتهای طلایی از دست رفته" در دنیای اقتصاد اعلام کرد: آنچه کارشناسان امیدوار بودند بازار سهام ملتهب و این روزها را کمی التیام دهد، گزارشهای عملکرد ۶ ماهه شرکتهای بورسی بود. بورسی که از تورم جا ماند و در سه ماهه دوم سال از سایر بازارهای رقیب عقب ماند در آستانه مهر فقط میتوانست به یک امید کوچک درونی مانند گزارشهای ۶ ماهه دلخوش باشد.
گزارشها منتشر شد و اکثرا هم مطلوب بود اما ریزش شاخص کل و افت بیش از پیش بازار انگار ترمز بریده بود درحالی که برخی از تکنیکالیستها و کارشناسان بازار کف حمایتی ۱.۳ میلیون واحد را کفی مهم و حیاتی برای بازار سهام میدانستند و برخی با خوشبینی معتقد بودند ریزش بیش از این در شاخص کل بعید بهنظر میرسد.
شاخص کل در اولین هفته از آبان این کف را نیز از دست داد و در ادامه هفته پایین تر از کانال ۱.۳ میلیون واحد تثبیت شد. این یعنی گزارشهای ۶ ماهه نیز نتوانست بازار سهام را کمی از التهاب خارج کند و دماسنج نزدیک به صفر بورس را مقداری به بالا تکان دهد. همه این موارد بیانگر این است بورس از تکیه به عوامل تکنیکالی فاصله گرفته و حالا این عوامل فاندامنتال است که بر بازار سهام سایه سنگینی انداخته است.
بازاری که ارزش معاملات در آن برای روزهای متمادی حتی به ۲ هزار میلیارد تومان هم نمیرسد و ۱۷ روز متمادی خروج پول داشته، انگار یک بیمار بیجان است که با مسکنی مانند گزارشهای مطلوب حتی اندکی بهبود نمییابد. در این میان ظاهرا دولت و سازمان بورس هم اعتقادی به رسیدگی به وضعیت این بیمار اورژانسی ندارند.
گزارشهای ۶ ماهه شرکتها با محوریت صنایع غذایی، زراعی و پالایشی همه گزارشهای مطلوبی بودند. این گزارشها اگر در شرایط عادی به بازار ارائه میشدند قطعا میتوانستند جذابیت بالایی داشته باشند اما این گزارشها در شرایطی ارائه شدند که ترس بر بازار سهام مستولی است. بنابراین بهرغم مشاهده گزارشهای مطلوب، سهمها اقبالی نداشتند.
عدهای از کارشناسان معتقدند گزارشهای ارائه شده حاشیه سود مورد انتظار را نشان نداد. به هر حال شرکتها در شرایط متفاوتی فعالیت میکنند و بعضا مجبور هستند بین بقا و رضایت برخی ذینفعان که میتواند شامل نیروها، سهامداران یا حتی اعضای هیاتمدیره باشد، انتخاب کنند.
در چنین شرایطی همین که شرکتها توانستند گزارشهای مطلوبی را هرچند با نواقص و ابهاماتی ارائه دهند، عملکرد قابلدفاعی داشتند. فعلا نمیتوان از بازار انتظار عملکرد خیلی مثبتی داشت. دلیل این امر هم آن است که نتوانسته سرمایه را جذب کند. متاسفانه اقتصاد دستوری و معضلاتی تحریمها بازار را از پا درآورده است.
از طرفی اتفاقات نامطلوب و ظاهرا ادامهداری در بازار میافتد یعنی یک اتفاق منفی در پس اتفاق قبلی میافتد و این چرخه پایان ندارد و بازار نمیتواند برای رشد مجدد جان بگیرد. تنها محرکی که طی یک سالگذشته میتوانسته و همچنان میتواند بازار را نجات دهد را میتوان به دو دسته داخلی و خارجی تقسیم کرد. محرک داخلی میتواند بازگشت اعتماد سهامداران باشد و محرک خارجی نیز کمرنگ شدن تحریمها است. اگر این دو متغیر نباشد بعید است بازار بتواند رشد مورد انتظار را شروع کند.
در مورد متغیر تحریم زیاد نمیتوان انتظار داشت، چون مسئله کلان است اما در مورد بازگشت اعتماد سهامداران سازمان بورس میتواند با برخی اقدامات این زمینه را فراهم کند اما سازمان بورس آن قدرت و صلابت مورد انتظار را ندارد و تاکنون نتوانسته از حق سهامداران و شرکتها دفاع کند.
متاسفانه سازمان نتوانسته قدرتمند ظاهر شود و حق را بگیرد و از دخالت سایرین جلوگیری کند. وزارت اقتصاد، بانکمرکزی و وزارت کار برای بورس تصمیم میگیرد. در این میان سازمان آن استحکامی که باید را نداشت و تا زمانیکه بهقدر نیاز پرقدرت ظاهر نشود این شرایط در بازار تغییری نخواهد کرد.
در مورد بازار برخی به حفظ کفهای حمایتی امیدوار بودند اما این اتفاق نیفتاد. به نظر میرسد شرایط فاندامنتال بسیار بیشتر از شرایط تکنیکال بر بازار اثرگذار است. حمایتها یکی پس از دیگری شکسته میشوند و این اتفاق بدون هیچمقاومتی میافتد یعنی حمایتهای مهم بدون استقامت شاخص شکسته میشوند.
این نشان میدهد عوامل فاندامنتالی هستند که باعث چنین رفتاری میشوند. بنابراین توصیه میشود سهامداران بهجای اینکه حمایتها را در تصمیمگیری و کفهایعددی را برای شاخصی که حتی در صحت آن هم جای بحث است درنظر بگیرند، روی عوامل بنیادی و فاندامنتال تمرکز کنند.
بطورکلی نیز با وجود ترس در بازار سهام و مشکل در گسترش روابط تجاری با سایر کشورها تا زمانیکه سازمان بورس نتواند از حق سهامداران دفاع کند و شرکتها نتوانند آزادانه عمل کنند، نگاه صرف به عوامل تکنیکال و نمودارهای شاخص بدون درنظرگرفتن این عوامل اشتباه است. مهمترین کاری که باید انجام شود این است که اجازه دهند بازار مسیر طبیعی را طی کند یعنی بدون هیچگونه دستکاری و اعمال نفوذ و دستوری تنها بگذارند بازار مسیر را طی کند. این بازار نباید دستور بگیرد. تا زمانیکه بازار استقلال را بدست نیاورد و اعتماد سهامداران را جلب نکند، نمیتواند رشد کند.
بازار سهام به اعتماد سهامداران نیاز دارد اما صرفا افرادی در بازار ماندهاند که به بازار تعلق خاطر دارند. افرادی که طی سالهای اخیر وارد بازار شدند، همه با زیانهای سنگین پولها را خارج کردند و به این راحتیها دیگر به بازار برنمی گردند و کار بازار برای برگرداندن اعتماد سهامداران هر روز که این منفیها ادامه دارد، سختتر میشود. هر یک نفری که به دلیل عدمتوانایی بازار در جذب اعتماد سهامداران از دست میرود ضربه بزرگی به بازار میزند و بازار فرصتهای طلایی زیادی را یکی پس از دیگری از دست میدهد.
نظر شما