خاورمیانه دیگر به ساز بیگانگان نمی‌رقصد!

تشدید رقابت میان قدرت‌های بزرگ به دیگر کشورها اجازه می‌دهد تا در سطح منطقه‌ای در راستای منافع خود دست به معامله بزنند. در واشنگتن این باور وجود دارد که خاورمیانه بدون دخالت ایالات متحده نمی‌تواند به ثبات برسد. با این وجود، در شرایط کنونی روشن است که انگیزه اولیه برای ایجاد ثبات باید از سوی قدرت‌های منطقه‌ای باشد.

به گزارش بیدار بورس به نقل از فارین پالسی، چندین وزیر خارجه در یکی از پایتخت‌های آسیایی گردهم آمدند تا پایان آشفتگی منطقه‌ای را مورد مذاکره قرار دهند. یکی از کشورهای حاضر در این نشست، میانجیِ توافق برای پایان دادن به خصومت‌ها بین دیگر کشورها شد. این ممکن است توافق بانکوک در سال ۱۹۶۷ میلادی باشد زمانی که وزیر امور خارجه تایلند به حصول توافقی برای پایان دادن به خصومت‌های میان اندونزی و مالزی کمک کرده بود. در آن نشست بود که ایده یکی از موفق‌ترین سازمان‌های منطقه متولد شد: اتحادیه کشورهای جنوب شرقی آسیا (آسه آن).

در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی برای کشورهای جنوب شرقی آسیا مشخص شده بود که بدون همکاری با یکدیگر نمی‌توانند از نظر اقتصادی رشد کنند. آنان هم چنین دریافتند که بدون همکاری با یکدیگر قادر به تامین امنیتشان نخواهند بود. به همان اندازه رویدادهای تحول آفرین در منطقه و جهان در شکل‌گیری آسه آن مهم بودند. با شدت گرفتن جنگ در ویتنام و افزایش نگرانی‌ها در مورد گسترش کمونیسم، اقتصادهای ضعیف تهدیدی برای مشروعیت دولت‌ها در سراسر جنوب شرقی آسیا بودند. در آن زمان بریتانیا در آستانه خروج از منطقه قرار داشت. در سطح جهانی دو دهه بعد جنگ سرد پایان یافت. این عوامل به شکل گیری و سپس گسترش عضویت اعضای تازه در آسه آن کمک کرد.

تنش زدایی‌های اخیر نشان می‌دهند که آگاهی منطقه‌ای مشهود در جنوب شرقی آسیا در دهه ۱۹۶۰ میلادی ممکن است در خاورمیانه در حال تکرار باشد. گفتگوهای ایران و عربستان سعودی در آوریل ۲۰۲۱ در بغداد آغاز شد، سر از مسقط عمان درآورد و در نهایت به پکن رسید و در آنجا توافقی حاصل شد که نویدبخش تداوم است.  

مانند تحولات جنوب شرقی آسیا در سال ۱۹۶۰ میلادی اکنون در خاورمیانه و جهان نیروهایی در حال کار هستند که می‌تواند باعث کاهش شک و تردید ما شوند.

یکی از مضامین لحظه حاضر این است که کشورهای خاورمیانه به جای رقصیدن با آهنگ بیگانگان بر اساس منافع ملی خود معامله می‌کنند. این استقلال به دلیل رقابت قدرت‌های بزرگ در منطقه است. با تشدید رقابت بین قدرت‌های بزرگ، قدرت‌های منطقه‌ای گزینه‌های بیشتری دارند. آن‌ها بیش‌تر به عنوان عوامل آزاد عمل می‌کنند تا متحدان متعهد قدرت‌های جهانی.

برای مثال، عربستان سعودی استقلال قابل توجهی از ایالات متحده در موضوعاتی از سیاست انرژی گرفته تا رویکردشان نسبت به جنگ روسیه در اوکراین از خود نشان می‌دهد. ایران نیز با توجه به نقش خود در تامین پهپادها برای جنگ روسیه و اوکراین اعتماد به نفس بیش تری پیدا کرده است.

علیرغم آن که ایالات متحده از خاورمیانه خارج نمی‌شود متحدان اش در خلیج فارس اعتبار آن کشور را به عنوان یک ضامن و شریک امنیتی زیر سوال برده اند. این وضعیت باعث می‌شود که آنان نه تنها از ایران دورتر نشوند بلکه به ایران در مقایسه با گذشته نزدیک‌تر شوند. آخرین ضربه برای عربستان سعودی حملات پهپادی در سال ۲۰۱۹ به دو پالایشگاه نفت بقیق و خریص متعلق به شرکت دولتی آرامکو بود.

تصور می‌شد که این حملات کار تهران است با این وجود، "دونالد ترامپ" رئیس جمهور وقت ایالات متحده علیرغم تظاهر مداوم رویکرد خصمانه‌شان در قبال تهران، واکنش چندانی نشان نداد. برای سعودی‌ها پایان دکترین کارتر(تعهد ایالات متحده برای استفاده از زور به منظور دفاع از منافع ملی خود در خلیج فارس)، ثابت شده بود. این تحول بدون شک سعودی‌ها را به سمت آمادگی برای مذاکره با ایران سوق داد. تا سال ۲۰۲۱ میلادی امارات متحده عربی و عمان نیز برای گسترش گفتگوهای خود با ایران در تلاش بودند.

در واشنگتن این باور وجود دارد که خاورمیانه بدون دخالت ایالات متحده نمی‌تواند به ثبات دست یابد. با این وجود، در شرایط کنونی روشن شده که انگیزه اولیه برای ایجاد ثبات باید از سوی قدرت‌های منطقه‌ای باشد. همان طور که حرکت‌های اخیر به سمت گفتگو نشان می‌دهند این دیدگاه در منطقه وجود دارد که ثبات و کاهش تنش از جنگ‌های داخلی در یمن و سوریه گرفته تا مشکلات لبنان و عراق مستلزم همکاری بین بازیگران منطقه‌ای با یا بدون نقش آفرینی ایالات متحده است.

نقش دیپلماتیک جدید چین در خاورمیانه عامل دیگری است که می‌تواند به حفظ روند کاهش تنش کمک کند. پکن از رویکرد ایالات متحده برای ایجاد توازن قوای فراساحلی علیه ایران از طریق عربستان سعودی و اسرائیل اجتناب می‌ورزد و چنین رویکردی را تشدید کننده تنش قلمداد می‌کند. در عوض، چین رویکرد خنثی‌تری نسبت به درگیری‌های منطقه‌ای اتخاذ می‌کند با این فرض که به جای دامن زدن به تنش‌ها باعث ایجاد آرامش می‌شود.

چندین منبع ایرانی نقش حیاتی نوظهور چین را به عنوان یک ثبات بخش منطقه‌ای برجسته ساخته اند. رسانه‌های دولتی ایران گزارش دادند که پس از حمله  به تاسیسات نفتی عربستان در سال ۲۰۱۹ میلادی چین به تهران هشدار داد که چنین اقداماتی منافع آن کشور را تضعیف می‌کند، زیرا سیاست امنیت انرژی پکن مبتنی بر واردات بدون مانع نفت عربستان و خلیج فارس است.

پکن بزرگترین شریک تجاری ایران و عربستان سعودی است اگرچه تجارت چین و عربستان حدود شش برابر بیش‌تر از تجارت چین و ایران است. با توجه به این که چین نیمی از نفت خود را از خلیج فارس دریافت می‌کند امنیت انرژی آن کشور ایجاب می‌کند که سیاست‌هایی را اتخاذ کند که احتمال درگیری بین ایرانی‌ها در تهران و سعودی‌ها در ریاض را کاهش دهد. باید دید که آیا چین اراده سیاسی و سنگینی برای کمک به ایران و عربستان سعودی به منظور پیگیری یکپارچگی اقتصادی دارد یا خیر؛ چیزی که قاره اروپا در پایان جنگ جهانی دوم شاهد آن بود. این یک آزمون بزرگ برای چین خواهد بود.

شاید اقدامات دیپلماتیک چین در خاورمیانه بتواند واشنگتن را نیز به سمت دیپلماسی سوق دهد. اقدامات چین ممکن است به عنوان انگیزه‌ای برای صحبت‌های اخیر درباره توافق غیر رسمی بین ایران و ایالات متحده در مورد موضوع هسته‌ای باشد. کاخ سفید اکنون باید با روایت چین به عنوان یک نیروی صلح طلب و ایالات متحده به عنوان جنگ افروزی که صرفا می‌خواهد به خاورمیانه سلاح بفروشد مقابله کند. ریاض در کوتاه مدت بیش‌ترین سود را از مشارکت چین خواهد برد.

اگر چین بتواند بر تهران فشار بیاورد تا انصارالله یمن را مجبور به دستیابی به توافق سیاسی با عربستان سعودی کند و تهدید به هدف قرار دادن زیر ساخت ها، برنامه‌های تجاری و اقتصادی عربستان را متوقف نماید در آن صورت عربستان سعودی پیروز میدان خواهد بود.  

از سرگیری دیپلماسی مزیت دیگری نیز برای ریاض دارد: در صورت درگیری نظامی بین ایران و ایالات متحده یا ایران و اسرائیل احتمال آن که عربستان سعودی به هدفی برای اقدام تلافی جویانه تبدیل شود بسیار کاهش یافته است. برد  تهران این است که توافق با ریاض ممکن است عربستان سعودی را از اسرائیل دور کند. نکته مهم‌تر آن که این توافق دست کم می‌تواند نشان دهنده دوره جدیدی از "صلح سرد" بین تهران و ریاض باشد که طی آن هر دو طرف دخالت در امور داخلی یکدیگر را متوقف می‌کنند. هر دو طرف این وعده عدم مداخله را محوری می‌دانند پیامی که در سفر ۱۷ ژوئن توسط "فیصل بن فرحان آل سعود" وزیر امور خارجه عربستان به تهران تکرار شد.

این محاسبات در حال تغییر نه تنها بازتاب دهنده تغییر واقعیت‌ها در سطح منطقه‌ای و جهانی است، بلکه ناشی از فشارهایی است که نخبگان حاکم بر ایران و عربستان سعودی در سطح محلی با آن مواجه هستند. در مورد عربستان سعودی دستور کار "محمد بن سلمان" ولیعهد آن کشور تحول عظیم جامعه عربستان است. فراتر از هر چیز رهبری در ریاض متقاعد شده که بهترین استراتژی ملی برای آینده آن کشور راهبردی است که بر توسعه اقتصادی داخل تمرکز کند از جمله تعهد به پلتفرم چشم انداز ۲۰۳۰ ولیعهد عربستان سعودی.

از سوی دیگر، با روی کار آمدن رئیسی ایران هیچ راهی برای خروج از بن بست خود با واشنگتن نمی‌دید. در عوض ایران به این نتیجه رسید که باید به دنبال سیاست تازه‌ای در قبال رقبای عرب خود باشد تا تحریم‌های امریکا را دور بزند. سیاستگذاران در تهران به فایده همسایگان نزدیک به عنوان مجرای تجارت جهانی پی بردند. این گونه بود که امارات، عراق و عمان اخیرا به عنوان بزرگترین شرکای تجاری ایران مطرح شده اند. تهران دست کم امیدوار است که تنش زدایی با ریاض از حجم اقدامات ضد ایرانی سعودی‌ها از جمله حمایت مالی آن کشور از عملیات رسانه‌های مخالفان نظام سیاسی ایران بکاهد.

ثبات منطقه‌ای پایدار می‌تواند از سه‌گانه نیروهای محلی، منطقه‌ای و جهانی که در یک جهت حرکت می‌کنند سود ببرد. یکی از مواردی که باید به آن توجه داشت این است که آیا توافق نامه ابراهیم و نزدیکی ایران و عربستان مکمل یکدیگر خواهند بود یا در تضاد با هم قرار خواهند گرفت. علیرغم آن که احتمال کمی وجود دارد که هرگونه همکاری رسمی بین اسرائیل و ایران وجود داشته باشد این احتمال وجود دارد که توافق ابراهیم به موازات نزدیکی عربستان سعودی و ایران اجرا شود. مهم این است که آیا عربستان سعودی در نهایت به توافق نامه ابراهیم خواهد پیوست یا خیر. در حالی که خوب است انگیزه‌های پشت سر عادی سازی روابط اخیر ایران و عربستان سعودی را زیر سوال ببریم و اراده سیاسی دو کشور را برای تنش زدایی آزمایش کنیم، بدبینی می‌تواند ما را از دیدن احتمال آینده‌ای بهتر برای این منطقه نابینا سازد.

کد خبر 31272

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 1 =