به گزارش بیداربورس، اردشیر سعدمحمدی مدیرعامل شرکت سرمایهگذاری توسعه معادن و فلزات با انتشار متنی با عنوان "چالش انرژی در صنعت " در نیای اقتصاد اعلام کرد: ناترازی در عرضه و تقاضای برق را میتوان از دو جنبه بررسی کرد. اول از جنبه عرضه که متاسفانه به دلیل عدم توسعه نیروگاهها، اتلاف برق در شبکه توزیع، تاخیر در انجام تعمیرات نیروگاهی، خشکسالی و کاهش تولید نیروگاههای برقآبی و... است.
دوم به علت افزایش تقاضا که این افزایش تقاضا در یک بخش به مصرفکنندگان خانگی برمیگردد و نشان از نبود برنامههای مدیریت مصرف دارد و از سوی دیگر در چند دهه گذشته صنایع توسعه یافته که عمدتا صنایع انرژی بری بودهاند و حتی بهعلت قیمت نسبی پایین انرژی در ایران، بهرهوری انرژی هم چندان مورد توجه نبود.
اما آنچه که باعث شده ناترازی عرضه و تقاضا شده، بیتوجهی به ساز و کارهای اقتصادی است. قیمتها نقشی به مراتب فراتر از نقش حسابداری ایفا و قیمتهای نسبی، تخصیص منابع را مشخص میکنند. در بلند مدت صنایع عمدتا انرژی بر شکل میگیرد و حتی سرمایهگذاری در تکنولوژیهایی که بهره وری مصرف را ارتقا میدهند در این شرایط توجیه اقتصادی را از دست میدهند. یعنی قیمتها نشان میدهند که همین تکنولوژی موجود که مصرف انرژی بالایی دارد، تکنولوژی بهصرفه است.
وقتی ساختار صنایع بر پایه همین قیمتها بنا شد نمیتوان انتظار داشت، مصرف برق کاهش یابد. دقیقا به همین علت برخی بر این باورند مصرف برق هیچ گونه حساسیتی به قیمتها ندارد. در حالی که در کوتاهمدت با افزایش قیمت، قطعا نمیتوان انتظار داشت مصرف کاهش یابد و در بلندمدت است که قیمت انرژی در انتخاب تکنولوژی و حتی انتخاب اینکه به کدام سرمایهگذاری وارد شد و یا نشد، تاثیر خواهد گذاشت.
از طرف دیگر وقتی قیمت برق پایینتر از مقدار تعادلی بازار شود، عملا این پیام را به بخش خصوصی میدهد که ساخت نیروگاه به صرفه نیست. در نتیجه نیروگاه توسط بخش خصوصی ساخته نمیشود و این وظیفه به وظیفه حاکمیتی تبدیل میشود و عملا به مرور زمان به نقطهای میرسد که با کسری برق مواجه میشود.
این همان نتیجه نادیده گرفتن ساز و کار عرضه و تقاضا در اقتصاد و بدیهی است وقتی قیمت پایینتر از مقدار تعادلی تعیین شود، تقاضا افزایش و عرضه کاهش مییابد و در نتیجه ناترازی رخ میدهد. در مواجهه با این ناترازی، دولت سراغ بنگاههای بزرگ میرود و اگر چنین سرمایهگذاریهایی انجام دهند، طبیعتا منابع برای سایر سرمایهگذاریهایی که احتمالا IRR بالاتری دارند را از دست میدهند. این میان، قیمت برق کم است و اقتصادِ نیروگاه، توجیه چندانی ندارد.
ازطرف دیگر قیمت نسبی انرژی در ایران باعث شده، تولیدکنندگان به سمت بهینهسازی مصرف سوخت حرکت نکنند. به عنوان مثال در زنجیره فولاد برای هر تن کنسانتره بین ۲۲ تا ۴۰ کیلووات ساعت، هر تن گندله بین ۲۶ تا ۵۵ کیلووات ساعت، برای هر تن آهن اسفنجی بین ۱۱۰ تا ۱۳۰ کیلووات ساعت و هر تن فولاد ۷۰۰ تا ۹۰۰ کیلووات ساعت برق مصرف میشود. این در حالی است که استاندارد مصرف برق برای تولید هر تن فولاد حدود ۴۵۰ کیلو وات ساعت است. یعنی در ایران برای تولید هر تن فولاد دو برابر استاندارد جهانی برق مصرف می شود. هر چند که از حدود چهار دهه قبل، میزان مصرف انرژی به ازای هر تن فولاد به دلیل تحقیقات و تکنولوژیهای جدید، روند نزولی داشته و حدود ۵۰ درصد کاهش یافته است.
البته میزان انرژی مصرفی در شرکت های فولادساز به نوع روش تولید یعنی کوره بلند یا کوره قوس الکتریکی بستگی دارد. روش کورهبلند نسبت به روش قوس الکتریکی انرژی بیشتری مصرف میکند. در ایران اگرچه آمارها کمی دچار پراکندگی هستند اما این اختلاف به حدود ۲۵درصد میرسد.
مشکل فعلی تامین پایدار انرژی اگر چالش نباشد اما یکی از مسائل اصلی صنعت فولاد است. زیان ناشی از کمبود انرژی و عدمنفع وابسته به آن در حوزه معدن و صنایع معدنی بالغ بر ۱۶۰ هزار میلیارد تومان است و فعالان این صنعت چارهای جز سرمایهگذاری در حوزه نیروگاهی ندارند.
خاموشیهای دو سال گذشته نشان میدهد اقتصاد صنعت برق باید احیا شود. بنابراین برای حل این مسئله در گام نخست باید سراغ واقعیسازی قیمت برق رفت. بهترین ساز و کار در دسترس عرضه برق در بورس انرژی برای مشترکانی نظیر صنایع است که مصرف کلان دارند و ساز و کار عرضه و تقاضا است.
وقتی قیمتگذاری به سازو کار عرضه و تقاضا سپرده می شود در بلندمدت عملا صنایع انرژیبری بالا با ارزش افزوده پایین، حذف میشوند و به مرور زمان صنایعی شکل میگیرند که عملا یا اصلا انرژیبر نیستند یا در برابر مصرف انرژی با خلق ارزش زیاد، تولید را توجیه اقتصادی می کنند. در نتیجه در بلندمدت ترکیب صنایع، شکل بهینهای از الگوی مصرف خواهد داشت و عملا دیگر کسی با مصرف بیشتر انرژی، یارانه بیشتری دریافت نمیکند.
نظر شما